” همه او”
” همه او”
عباس اسلامی پور فعال فرهنگی در یادداشتی به بیان ظرایف فکری و فرهنگی عالمی فقید حجت الاسلام شفیعی پرداخته است.

امام جماعت مسجد صاحب الزمان ” عج” اهواز بود ، پس از اقامه نماز تا ساعت ها در محراب می نشست و عطر خوش حضورش در فضای مسجد مشام جان جوانان و خردسالان و کهن سالان را نوازش می داد و همه ی آنان پروانه وار گرد شمع وجودش حلقه می زدند تا کامشان از زلال معرفت و سخن استاد شیرین شود… اما این “همه ی او”  نبود…

سالها در کسوت مدیر دفتر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه علوم پزشکی اهواز و سپس به  به عنوان مدیر دفاتر نهاد نمایندگی  رهبری در دانشگاه های استان خوزستان چراغ راهی بود برای اساتید ، دانشجویان و کارکنان اداری دانشگاه ها. همه دانشگاهیان با ” سید” درد دل می کردند و او را سنگ صبور خود می دانستند، اما این “همه ی او” نبود…

مدید مدتی برفراز منبر جلسه وعظ و خطابه داشت و در ایام ماه مبارک رمضان و نیز روزهای سوگواری آل الله در محرم الحرام جرعه جرعه سیره چهارده نور متیبرک را به کام  اهل جلسه و مسجد می نوشاند و فضا را معطر به احادیث و روایات و کلام نورانی مصحف شریف می نمود اما این “همه ی او” نبود..

با کتاب انسی دیرینه داشت و علاوه بر دروس حوزوی که جان مایه مطالعاتش بود، از دیگر حوزه ها هم غافل نبود. او یک کتابخوان ماهری بود که همواره زیر بغل خود چندین کتاب داشت و به دیگران هم هدیه می داد، وقتی کتاب جدیدی می دید برق شادی در چشمانش موج می زد، اما این “همه ی او” نبود…

مرشد و راهنمای اهل رسانه بود، اصلا خودش یک رسانه بود…تمام روزنامه ها، مجلات و پایگاه های خبری را در لابلای کار خود ملاحظه و مطالعه می کرد، گاه با یک پیامک از کار رسانه۹ ای یک خبرنگارتجلیل می نمود و گاه با نوشتن اشکالات یک متن به یک نشریه کمک می کرد. او برای اهالی رسانه پشت و پناهی واقعی بود، اما این “همه ی او” نبود…

ادیب بود و شاعر . اهل قریحه شعر بود و با شاعران نسبتی دیرینه داشت؛ مثنوی خوان بود و غزل سرا. از گفته هایش می شود فهمید که چقدر با اشعار شاعران معاصر رفیق است. اما این “همه ی او” نبود…

صحیفه حضرت روح الله  را از بر بود و در مناسبت های مختلف درباره آن  گفتگو می کرد، عاشقانه امام خمینی “ره”  را دوست می داشت و از جامع الشرایط بودن امام در علوم مختلف متعجب بود و امام را “ما هذا بشرا ان هو الا ملک کریم”      می دانست. اما این “همه ی او” نبود…

گرداگرد محرابش همیشه چند کودک و نوجوان بود که به عشق دیدن امام جماعت مسجد صاحب الزمان “عج” پای بر وادی مقدس نهند. کودکانی که گاه با امام جماعت خود چای سر می کشیدن و گاه به او نقاشی هدیه می دادند.اما این “همه ی او” نبود…

اما ” همه ی او” در حدیث نورانی پیامبر مهر و رحمت حضرت محمد (صل الله عیه وآله و سلم) خلاصه می شد که : بهترین دوست کسی است که دیدارش شما را به یاد خدا بیندازد و گفتارش به علم شما می افزاید .و کردارش یاد قیامت را در شما زنده کند…

“سید دلها” مصداق این حدیث شریف بود؛ هر وقت ملافاتش می کردی یاد خدا در دل زنده می شد و این واقعیتی است انکارناپذیر … او برای خدا زیست و به همین جهت هم محبتش در دلها سبز شد و او اهل تواضع بود به  همین دلیل محبتش در تارو پود دوستدارانش لبریز بود… آسید محسن معامله گر خوبی بود او با خدایش معامله کرد و خدایش هم به بهترین وجه از او پذیرفت جراکه مقتدایش او را امید آینده دانست و نبودش را خسارتی سترگ ….

سوگمندش:

 عباس اسلامی پور